غزل پندیات مختوم به نام امیرالمومنین
ای دل به دست موج هوس هر طرف مرو با این حباب در پـی کسب شـرف مرو چشم کـریم مـانده به راهت که در زنی بیهوده پس به این طرف و آن طرف مرو هرجا که بنگری سخن از روی یار ماست قـبله یکیست هر طرفی بی هدف مرو دنیا محل خـوف و رجـای قیـامت است بی غصه هیچ جا پی شور و شعف مرو گـنجینـۀ میان جهان عشق حـیـدر است بی عشق مرتضی پی صید صدف مرو ایل تو سائل علی و راهشان علی است در سـائـلی خلف شو ولی نا خلف مـرو گر طالبی به چـشـم بـبـیـنی بـهـشت را جایی به غـیـر مـرقـد شــاه نجـف مـرو |